این راز من است
راز گمشدنم
به دریاچه که بودم
آوازم به اداکی نشست
برگهای نخل ، در باد خنک لرزید
دختری به اداک
آواز مرا شنیده بود
دخترم
چرا نمیخوابی ؟
قصه میگویم : یک قصهی خوب
از مردی که زیر دریاچهست
دخترم
چرا نمیخوانی
آوازی ، آوازی خوب ؟
اکنون نشانیِ مرد گمشده را به تو میدهم
یک نشانیِ گمشده
گمشدهتر از فرفرهی کوچک تو
دخترم
بیژن الهی